جدول جو
جدول جو

معنی شال کره - جستجوی لغت در جدول جو

شال کره
به لغت دیلمی دلدل است. (فهرست مخزن الادویه). شال کشی
لغت نامه دهخدا
شال کره
خارپشت، جوجه تیغی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

روز شروع سال نو از عمر کسی که در آن روز جشن گیرند یا مراسمی برای یادبود برپا کنند، وجه تسمیه اش آن است که در قدیم برای حساب عمر رشته ای داشته اند که با گذشتن هر سال گرهی به آن می زده اند و از تعداد گره ها سال های عمر را معلوم می کرده اند، برای مثال گشت چون رشتۀ عمرم کوتاه / معنی سال گره دانستم (ملاطاهر غنی - لغتنامه - سال گره)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه تره
تصویر شاه تره
گیاهی خودرو با گل هایش ریز خوشه ای قرمز رنگ که مصرف دارویی دارد
شهترج، شیترک، شیطره، سرخیوس، هلیانه، شاه ترج، خامشه
فرهنگ فارسی عمید
(بَ / بِه)
مخفف شغال به. نوعی از به است که آن را در رامیان و کتول شغال به نیز گویند. (از جنگل شناسی ج 1 ص 242). توچ. سنگه. به جنگلی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ رِ)
دهی از دهستان فریم بخش دودانگۀ شهرستان ساری. سکنۀ آن 220 تن. آب آنجا از رود خانه پاجی. محصول عمده آنجا برنج و غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
دهی از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان. دارای 71 تن سکنه. آب آن از زاینده رود. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
کوه بزرگ، بزرگترین و مرتفعترین کوهها،
- امثال:
پشتش بشاه کوه است، پشتیبانی قوی داشتن، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ / رِ)
دارپره. مرغی کوچک و خوش آواز. (ناظم الاطباء). صعوه. (زمخشری). و شاید مصحف و یا صورت دیگری از دالبزه باشد. رجوع به دالبزه شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی از کوههای غرب ایران در کرمانشاهان که در سرحد ایران و عراق قرار گرفته است، (جغرافیای غرب ایران ص 95 و 27)، کوهی است در جنوب غربی ولایت اسپاهان، (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان تمین بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان، دارای 150 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات و ذرت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام دو ده از دیه های واقعدر جنوب استرآباد که به شاه کوه بالا و پائین معروفند، (رابینو ترجمه فارسی ص 169 بخش انگلیسی ص 137)
دهی از دهستان برزاوند شهرستان اردستان، دارای 45 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شال کلاه
تصویر شال کلاه
نوعی عمامه که در عهد قاجاریه جزو لباس رسمی محسوب میشد
فرهنگ لغت هوشیار
روز شروع سال نو از عمر طبیعی که درین روز بعضی جشن میگیرند. توضیح: وجه تسمیه بسبب رشته ایست که هر سال از عمر مولود بر آن گره زنند تا سالهای عمر بدان معلوم شود (مخصوصا در هند) از تعداد گرههای ریسمان میتوان بسن مولود پی برد ولی در ایران این کلمه را تبدیل به) سالگرد (کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه تره
تصویر شاه تره
((تَ رَ یا رِ))
شاهترج، گیاهی است از تیره کوکناریان که علفی و یکساله است (برخی گونه ها نیز دو ساله اند) ریشه اش سفید و ساقه بی کرک و برگ ها متناوب و دارای بریدگی های بسیار می باشد. گل هایش کوچک و سفید مایل به قرمز و دارای لکه های ارغوانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سال گره
تصویر سال گره
((گِ رِ))
روز شروع سال نو از عمر کسی، جشن تولد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حال که
تصویر حال که
اکنون که، اکنون که حالا
فرهنگ واژه فارسی سره
تپه ای قدیمی در حوالی قره تپه ی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی علف صحرایی شبیه ارزن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع پنج هزاره ی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
به جنگلی، درختی است با نام علمی obonga cydonia
فرهنگ گویش مازندرانی
ردپای شغال
فرهنگ گویش مازندرانی
ابله، شیرین عقل، آدم خل مزاج
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی صحرایی که عرق آن برای رفع قولنج و دل درد و سنگینی معده
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای سنگ چهارگوش که عوام برای پایین آمدن تب به گردن آویزند
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی است با برگ های کنگره ای
فرهنگ گویش مازندرانی
شال ترس
فرهنگ گویش مازندرانی
تله ی مخصوص شغال گیری
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاه مردابی که آن چون دم شغال است و در گذشته در تهیه ساروچ
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی در عروسی
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی کنف
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان خانقاه پی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
برگ درختان خشک شده که روی زمین را بپوشاند، خانه ی خاله
فرهنگ گویش مازندرانی
کره اسب دوساله
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع و چشمه ای در روستای کوهپر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تره ی وحشی و خودرو
فرهنگ گویش مازندرانی
نعل گر، نعل کننده
فرهنگ گویش مازندرانی